باز بارانبی ترانه.
کو دو دست کودکانه؟
کو نگاه عاشقانه؟
کو سلامی بی بهانه؟
دل شکسته،قد خمیده،آخر دنیا رسیده.
بی کسی تنها رفیق است،
دلخوشی خاموشیه کشتی.
چشم در چشمان کشتی.
باز مرگ مانند پلاسکو.
این بار در آغوش دریا.
بازهم زنهای بیوه.
بازهم عزا درایران.
بازباز.باز داغ جوانها.
خانه ها در داغ پنهان.
چه بنویسم که نوشتنم نمی آید
آهسته بنویسم از کشتی که رفت در دل دریا.
باید آهسته نوشت.
بادل خسته نوشت.
بالبی بسته نوشت.
گرم و پررنگ و از آتش نفتکش نوشت.
روی کشتی نوشت.
که بدانند همه ایران.
پلاسکو پر.
باز ,نوشت ,کشتی ,بی ,کو ,بنویسم ,بنویسم که ,و از ,باز باز ,چه بنویسم ,باز باران
درباره این سایت